جدول جو
جدول جو

معنی ستایش کردن - جستجوی لغت در جدول جو

ستایش کردن
ستودن، مدح کردن
تصویری از ستایش کردن
تصویر ستایش کردن
فرهنگ فارسی عمید
ستایش کردن
(چِ رَ / رِ بَ اَ تَ)
مدح کردن. نیکویی گفتن. ستودن:
به پیش بزرگان ستایش کنیم
همه پیش یزدان نیایش کنیم.
فردوسی.
به پیروزی ایدر نیایش کنیم
جهان آفرین را ستایش کنیم.
فردوسی.
ستایش سخن خویشتن مکن سعدی
که زشت خوب نگردد بجامۀ رنگین.
سعدی
لغت نامه دهخدا
ستایش کردن
مدح کردن، ستودن، شمریدن
تصویری از ستایش کردن
تصویر ستایش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
ستایش کردن
تحسین کردن، ستودن
متضاد: نکوهیدن، نکوهش کردن، ثنا گفتن، مدح کردن، تمجید کردن
متضاد: نکوهیدن، نکوهش کردن، قدح گفتن، هجو کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
ستایش کردن
للثّناء
تصویری از ستایش کردن
تصویر ستایش کردن
دیکشنری فارسی به عربی
ستایش کردن
Acclaim, Exalt, Glorify, Laud
تصویری از ستایش کردن
تصویر ستایش کردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
ستایش کردن
acclamer, exalter, glorifier, louer
تصویری از ستایش کردن
تصویر ستایش کردن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
ستایش کردن
аплодировать , возвеличивать , прославлять , восхвалять
تصویری از ستایش کردن
تصویر ستایش کردن
دیکشنری فارسی به روسی
ستایش کردن
bejubeln, preisen, verherrlichen, loben
تصویری از ستایش کردن
تصویر ستایش کردن
دیکشنری فارسی به آلمانی
ستایش کردن
аплодувати , звеличувати , прославляти , хвалити
تصویری از ستایش کردن
تصویر ستایش کردن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
ستایش کردن
oklaskiwać, wychwalać, chwalić
تصویری از ستایش کردن
تصویر ستایش کردن
دیکشنری فارسی به لهستانی
ستایش کردن
赞扬 , 美化
تصویری از ستایش کردن
تصویر ستایش کردن
دیکشنری فارسی به چینی
ستایش کردن
aplaudir, exaltar, glorificar, louvar
تصویری از ستایش کردن
تصویر ستایش کردن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
ستایش کردن
acclamare, esaltare, glorificare, lodare
تصویری از ستایش کردن
تصویر ستایش کردن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
ستایش کردن
toejuichen, verheerlijken, prijzen
تصویری از ستایش کردن
تصویر ستایش کردن
دیکشنری فارسی به هلندی
ستایش کردن
aplaudir, exaltar, glorificar, alabar
تصویری از ستایش کردن
تصویر ستایش کردن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
ستایش کردن
प्रशंसा करना , प्रशंसा करना , महिमा करना , सराहना करना
تصویری از ستایش کردن
تصویر ستایش کردن
دیکشنری فارسی به هندی
ستایش کردن
تعریف کرنا , تعریف کرنا , تعریف کرنا , تعریف کرنا
تصویری از ستایش کردن
تصویر ستایش کردن
دیکشنری فارسی به اردو
ستایش کردن
প্রশংসা করা , প্রশংসা করা , মহিমা করা , প্রশংসা করা
تصویری از ستایش کردن
تصویر ستایش کردن
دیکشنری فارسی به بنگالی
ستایش کردن
ชื่นชม , ยกย่อง , สรรเสริญ , สรรเสริญ
تصویری از ستایش کردن
تصویر ستایش کردن
دیکشنری فارسی به تایلندی
ستایش کردن
kusifu, kumsifu
تصویری از ستایش کردن
تصویر ستایش کردن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
ستایش کردن
övmek, yüceltmek
تصویری از ستایش کردن
تصویر ستایش کردن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
ستایش کردن
לשבח , להלל , להאדיר , להלל
تصویری از ستایش کردن
تصویر ستایش کردن
دیکشنری فارسی به عبری
ستایش کردن
찬양하다 , 칭찬하다
تصویری از ستایش کردن
تصویر ستایش کردن
دیکشنری فارسی به کره ای
ستایش کردن
memuji, memuliakan
تصویری از ستایش کردن
تصویر ستایش کردن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
ستایش کردن
賞賛する , 賞賛する
تصویری از ستایش کردن
تصویر ستایش کردن
دیکشنری فارسی به ژاپنی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ستایش کنان
تصویر ستایش کنان
در حال ستودن و مدح کردن، ستایش کننده
فرهنگ فارسی عمید
(چِ رَ / رِ تَ)
ستوده شدن. نیک نام گشتن. به نیک نامی مردن. ممدوح دیگران شدن بسبب کار نیک و منش پسندیده:
فریدون فرخ ستایش ببرد
بمرد او و جاوید نامش نمرد.
فردوسی.
بدیوار پشتش نهاد و بمرد
بمرد و ز گیتی ستایش ببرد.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
تصویری از سقایت کردن
تصویر سقایت کردن
آب دادن کسی را، سیراب کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سقایی کردن
تصویر سقایی کردن
سقایت کردن آب دادن، آب فروختن
فرهنگ لغت هوشیار
اثر کردن تاثیرکردن، انتقال یافتن مرض از شخصی (یا جانوری) بشخص دیگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پستایی کردن
تصویر پستایی کردن
پس انداز کردن ذخیره کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آسایش کردن
تصویر آسایش کردن
استراحت کردن آسایش گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آرایش کردن
تصویر آرایش کردن
تزئین، آراستن، خودسازی تدبیج، تنقیش
فرهنگ لغت هوشیار
میل کردن تمایل یافتن: گرایش نکردی بکار دگر گهی پای کندی زتن گاه سر. (نظامی)، قصد کردن آهنگ کردن: گهل دل برفتن گرایش کند گهی خواب را سر ستایش کند. (نظامی سروری)، سرپیچی کردن نافرمانی کردن
فرهنگ لغت هوشیار