- ستایش کردن
- مدح کردن، ستودن، شمریدن
معنی ستایش کردن - جستجوی لغت در جدول جو
- ستایش کردن
- ستودن، مدح کردن
- ستایش کردن
- Acclaim, Exalt, Glorify, Laud
- ستایش کردن
- аплодировать , возвеличивать , прославлять , восхвалять
- ستایش کردن
- bejubeln, preisen, verherrlichen, loben
- ستایش کردن
- аплодувати , звеличувати , прославляти , хвалити
- ستایش کردن
- oklaskiwać, wychwalać, chwalić
- ستایش کردن
- 赞扬 , 美化
- ستایش کردن
- aplaudir, exaltar, glorificar, louvar
- ستایش کردن
- acclamare, esaltare, glorificare, lodare
- ستایش کردن
- aplaudir, exaltar, glorificar, alabar
- ستایش کردن
- acclamer, exalter, glorifier, louer
- ستایش کردن
- toejuichen, verheerlijken, prijzen
- ستایش کردن
- प्रशंसा करना , प्रशंसा करना , महिमा करना , सराहना करना
- ستایش کردن
- memuji, memuliakan
- ستایش کردن
- يشيد , يمجّد , مدح
- ستایش کردن
- 찬양하다 , 칭찬하다
- ستایش کردن
- לשבח , להלל , להאדיר , להלל
- ستایش کردن
- 賞賛する , 賞賛する
- ستایش کردن
- övmek, yüceltmek
- ستایش کردن
- kusifu, kumsifu
- ستایش کردن
- ชื่นชม , ยกย่อง , สรรเสริญ , สรรเสริญ
- ستایش کردن
- প্রশংসা করা , প্রশংসা করা , মহিমা করা , প্রশংসা করা
- ستایش کردن
- تعریف کرنا , تعریف کرنا , تعریف کرنا , تعریف کرنا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تزئین، آراستن، خودسازی تدبیج، تنقیش
استراحت کردن آسایش گرفتن
پس انداز کردن ذخیره کردن
اثر کردن تاثیرکردن، انتقال یافتن مرض از شخصی (یا جانوری) بشخص دیگر
سقایت کردن آب دادن، آب فروختن
آب دادن کسی را، سیراب کردن
در حال ستودن و مدح کردن، ستایش کننده
میل کردن تمایل یافتن: گرایش نکردی بکار دگر گهی پای کندی زتن گاه سر. (نظامی)، قصد کردن آهنگ کردن: گهل دل برفتن گرایش کند گهی خواب را سر ستایش کند. (نظامی سروری)، سرپیچی کردن نافرمانی کردن
آسیب رساننده آزار دهنده گزنده: نه از تخم ایرج زمین پاک شد نه زهر گزاینده تریاک شد، مجازات کننده کیفر دهنده: گزاینده هر که جوید بدی (خدا) فزاینده فره ایزدی، موهن زننده: بگفت آن گزاینده پیغام اوی همانا که بد زان سخن کام اوی
عبادت کردن پرستش کردن: (یزدان را نیایش کرد)